ماجرای یک نفوذی در «جنگ مین»
تاریخ انتشار: ۲۳ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۰۸۲۱۴۰
نفوذی در یک فرصت مناسب، چاشنی را داخل مین آموزشی گذاشت و موقع آموزش آن را به دست نبی شیت داد. نبی شیت از همهجا بیخبر، موقع آموزش با صدای بلند گفت این مین تا زمانی که چاشنی ندارد، هیچ خطری ندارد. بعد دستش را کوبید روی پدال مین.
به گزارش ایران اکونومیست، حاج حسین دقیقی از فرماندهان دفاع مقدس که سابقه حضور ۱۱۰ ماهه در جبهههای غرب و جنوب کشور را دارد؛ در بخشی از کتاب خاطرات خود به نام «در کنار دوست»، به روایت اقدامات برخی از عناصر ضد انقلاب با حمایت فرانسویها در جهت ناامن سازی مناطق غرب و کردنشین کشور پرداخته است که بدان اشاره میشود:
روزی نبود که ماشینی روی مین نرود و کسی کشته یا زخمی نشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اعضای حزب دموکرات، زیردست کارشناسهای فرانسوی آموزش مینگذاری دیده بودند تا جادهها را ناامن کنند. هدفشان هم مشخص بود؛ میخواستند کاری کنند که حضور نیروهای نظامی جمهوری اسلامی در محورهای مرزی به حداقل برسد.
در این مدت، زندگی عادی روستاییان مرزی هم مختل شده بود. تعدادی از ماشینهایشان روی مین رفته بود و خیلی خسارتدیده بودند. البته همین، روستاییها را نسبت به حزب دمکرات بدبین کرده بود. در این ایام، مهندس قاسم نصراللهی که از اداره کل مخابرات استان به سپاه مأمور شده بود، آمد بانه و شد فرمانده سپاه.
اولین مأموریتی که به او واگذار کردم؛ مقابله با همین مینگذاریهای وسیع در مناطق مرزی بود. همه تجربههای قبلی را هم در اختیارش گذاشتم.
برادر نصراللهی خیلی زیرک و چالاک بود. با استفاده از تجربههای قبلی، کارش را سریع شروع کرد. اول از همه، نیروهای مینیاب ارتش و ژاندارمری را مأمور پاکسازی محورها کرد ولی حجم مینگذاریها خیلی زیاد بود. اینقدر زیاد که همین افراد بعد از پاکسازی محور و هنگام برگشت از مأموریت، خودشان میرفتند روی مین و تلفات میدادند. نیاز به چند عملیات موازی بود تا هرچه زودتر، شر اینهمه مین از سر منطقه کم بشود.
مشارکت مردمی در پیدا کردن مینها
نصراللهی از سپاه بانه اعلام کرد که هرکس از مردم بومی بتواند یک مین پیدا کند، ۱۰ هزار تومان جایزه میگیرد. ده این مبلغ آن زمان خیلی پول بود. با این جایزه، زن و مرد و کوچک و بزرگ سیخ به دست راه افتادند توی جاده برای پیدا کردن مین.
حتی آنهایی که خودشان مینها را کار گذاشته بودند همدست به کار شدند. بالاخره آنها بهتر از دیگران جای مینها را میدانستند. بعضی از روستاییها هم مسیرهای مینگذاری شده را بلد بودند، یعنی دموکراتها به شان اطلاع داده بودند و سپاه خبر داشت.
هدف سپاه این بود که مردم از دست گروهکها عاصی بشوند و در مقابل آنها قرار بگیرند. بااینهمه، تلاشها هنوز تأثیر جدی نگذاشته بود و مینگذاری ادامه داشت. آخرین تلاش نصراللهی این بود که روحانیهای بومی را جمع کرد و همه را فرستاد عراق تا مشکلات و دردسرهای مردم را برای مرکزیت حزب مطرح کنند. آنها رفتند عراق و ماجرا را به مسئولان حزب رساندند و گفتند اگر مینگذاری را قطع نکنید، ما به بانه برنمیگردیم.
«نبی شیت»، مأمور فرانسویها
حرف ما در سپاه این بود که باید هرچه زودتر، تیم مینگذار از بین برود. آنقدر نصراللهی از راههای مختلف اقدام کرد تا بالاخره شبکه اصلی مینگذاری را شناسایی کرد و رسید به شخصی به نام «نبی شیت».
نبی شیت مستقیماً از فرانسویها آموزش گرفته بود و مسئول عملیات مینگذاری در محورهای بانه بود. اصلاً خودش هستههای روستایی را آموزش میداد و تجهیز میکرد. حالا طرح اصلی نصراللهی این بود که نبی شیت را بزند. واحد اطلاعات سپاه بانه توانست یک نفوذی را وارد شبکه مینگذاری کند. قرار بود او مینگذاری را پیش ضدانقلاب آموزش ببیند و در حین آموزش، مطمئناً با نبی شیت روبرو میشد.
فرد نفوذی در یک فرصت مناسب، چاشنی را داخل مین آموزشی گذاشت و موقع آموزش آن را به دست نبی شیت داد. نبی شیت از همهجا بیخبر، موقع آموزش با صدای بلند گفت این مین تا زمانی که چاشنی ندارد، هیچ خطری ندارد. بعد دستش را کوبید روی پدال مین و... انفجار!
با انفجار مین، دو دست نبی شیت بدجور صدمه دید و دو چشمش کور شد. نبی شیت را بردند عراق و مدتی در بیمارستانهای آنجا بستری بود و بعد از مدتی به بانه برگشت. نبی شیت دیگر کاری از دستش برنمیآمد و عملاً از رده خرابکاری خارجشده بود و لزومی به این کار نبود. او بالاخره در بدترین وضعیت و با تحمل مشکلات زیاد ناشی از آن انفجار به هلاکت رسید.
با فروپاشی تیم مین گذاری حزب دمکرات در بانه، «جنگ مین» به اهداف خودش در مقابله با جمهوری اسلامی نرسید. نصراللهی هم از فرصت استفاده کرد و بعد از شناسایی هستههای روستایی مینگذار به سراغ شان رفت و از آنها تعهد گرفت که دیگر به اقدامات شان ادامه ندهند. تهدیدشان هم کرد که در غیر این صورت، سروکارشان با دادگاه انقلاب است. اقدامات برادر نصراللهی بساط مینگذاری گروهک دمکرات را جمع کرد.
منبع:
لطفی، هادی، در کنار دوست (قصههای کردستان به روایت حاج حسین دقیقی)، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، تهران ۱۴۰۲، صفحات ۵۱، ۵۲، ۵۳، ۵۴
منبع: خبرگزاری ایسنا
منبع: ایران اکونومیست
کلیدواژه: موقع آموزش مین گذاری
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۰۸۲۱۴۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماجرای ارتباط ساواک با پدر مهران غفوریان چیست؟/ عکس
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، بخشی از اعترافات مقامات و بازجوهای ساواک در فضای مجازی بازنشر شده که در آن یکی از ساواکیها به نام «خسرو غفوریان» در حال صحبت درباره امام خمینی و تعریف شدید از بنیانگذار انقلاب است که قاعدتاً به واسطه فرار از سرنوشتی است که آن روزها در انتظار امثال این ساواکی بود. شباهت چهره این فرد با مهران غفوریان و همنام بودنش با این بازیگر سینما و تلویزیون، گمانهزنیها را درباره احتمال اینکه خسرو غفوریان همان پدر مهران باشد افزایش داد.
به گزارش تابناک، عبدالرضا داوری، فعال رسانهای و مشاور سابق محمود احمدینژاد، در این باره در شبکهی اجتماعی ایکس نوشت: «چند شب قبل در شبکه مستند، فیلم کنفرانس مطبوعاتی کارکنان ساواک در سال ۱۳۵۸ پخش شد. نکته جالب در این ویدیو، معرفی خسرو غفوریان به عنوان مدیر پشتیبانی بخش آموزش ساواک است. خسرو غفوریان، پدر مهران غفوریان است که ۲۰ سال کارمند ساواک بود و پس از آزادی از زندان، چند سال قبل درگذشت.» این در حالی است که مهران غفوریان پیش از این تصویری از پدرش در لباس نیروی دریایی منتشر کرده و نوشته بود: «بابا جونم خیلی دلم برات تنگ شده، میدونم که هوامو داری میدونم که یک روز دوباره میبینمت، دوستت دارم بابا روز پدر رو بهت تبریک میگم جناب ناخدا خسرو غفوریان». پس از انتشار این ویدیو مهدی غفوریان، برادر مهران غفوریان در واکنش به انتشار این ویدیو در اینستاگرام همه چیز را رد کرد و گفت: «ایشان را نمیشناسم و پدر من نیست. پدر من ناخدا یکم کمیسر دریایی خسرو غفوریان بود.»
245245
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1902467